نوشته ها

سال-تحویل-92-در-کربلا-4

پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۲، ۰۱:۴۲ ق.ظ

روز چهارم مسافرت کربلا

29 اسفند 1391


نجف


مثل روز قبل قرار زیارت دوره ای بود توی حرم روبه روی ایوون طلا، راس ساعت 3:30

سید باز توی راهرو راه افتاد و اطلاع رسانی میکرد و درب هر اتاق رو آروم میزد.

وقت درب زدن بیدار شدم و گفتم خُب چند دقیقه بیشتر بخوابم. خیلی هسته بودم.

باز خواب موندم تا 4:30 !

بیدار شدم و تند و تند لباس پوشیدم و وضو گرفتم و رفتم سمت حرم.

وقتی رفتم تو دیدم هنوز سید داره روضه میخونه و دل میسوزونه.

منم یه کناری نشستم و ...

سینه زنی هم بود اما مقداری کم

دیگه دم اذان صبح بود.

مراسم تموم شد و رفتیم توی صفهای نماز.

نماز رو که خوندیم یادم اومد اعلام برنامه شده بود برای صبحانه و بعدش هم حرکت برای زیارت چند جای خاص.

بعد از نماز زیارت کوچیکی کردم و عرض ارادتی کردم خدمت ارباب و رفتم سمت هتل.

توی هتل دوستان رو دیدم و صحبت کردیم و معلوم شد که صبحانه توی سال غذاخوری هتلی هست که آشپزخونه و تدارکات اونجا مستقر هستند سرو میشه.

ما هم رفتیم اونجا. دیگه اونجا نیازی به کمک ما نبود و همه چیز آماده بود. رفتیم و صبحانه رو خوردیم و همه دم در هتل تجمع کردیم.

7گروه سوار 7اتوبوس شدیم و حرکت کردیم به سمت کـوفـه...

رسیدیم به محل پارک اتوبوسها

گروه ها پیاده شدند و هر گروه شروع کرد به حرکت.

اول رفتیم به سمت قبر میثم تمار. سلام خاصه و زیارت نامه را خواندیم ولی مثل این که درب مقبره بسته بود و نشد بریم برای زیارت.

پس به سمت مسجد کوفه راه افتادیم و درحالی که گروهی راه میرفتیم ذکرهای مربوطه را نیز گروهی تکرار میکردیم.

رسیدیم به مسجد کوفه.

موبایلها و کفشها را تحویل دادیم و وارد شدیم.

حاج آقای دزفولی چندکلامی صحبت کردند و گفتند مقام های اینجا هرکدام یک نماز مستحبی دارد. میتوانیم به جایش نماز قضا هم بخوانیم.

همین شد که گروهی ایستادیم به نماز قضا خواندن.

فکر کنم به مقدار 2روز و نیم نماز خواندیم به جماعت. ( البته بین هر نماز جماعت من و چند نفر دیگه نماز زیارت 2رکعتی رو میخوندیم)

دیگه نزدیک اذان ظهر شده بود که از هم جدا شدیم تا بریم برای نماز ظهر آماده بشیم.

توی صفهای نماز ایستادیم و نمازهای ظهر رو خوندیم و بعد از نماز جلوی محراب نافله (اگر اشتباه نگم و درست به خاطرم بیاد) جمع شدیم. چند دقیقه ای صحبت کردیم و رفتیم 2نماز زیارت دیگه رو هم به جماعت خوندیم.

بعد از این که نماز ها رو خوندیم و دعاها و زیارت نامه های همراهش رو سید طباطبایی بلند میخوند و ما زمزمه میکردیم رفتیم و قسمتهایی مثل محراب شهادت امام علی ، قبر مختار ثقفی ، مرقد هانی بن عروه ( که بسته بود) و مقام و محراب امام صادق رو انفرادی زیارت کردیم و نمازهای زیارت 2رکعتی رو خوندیم و سریع رفتیم به سمت درب خروجی.

بعد از خروج از مسجد کوفه، به منزل امام علی رفتیم.

چاه...

وچه درد و دلها میکرد علی با این چاه...

بگذریم...

بعد از بازدید از منزل حضرت و دیدن امارت خرابه های امارت کوفه از آن کنار به سمت اتوبوسها رفتیم.

حرکت کردیم به سمت نجف و هتل برای ناهار.

ناهار رو که خوردیم قدری استراحت کردیم.

مقداری بعد همه جمع شدیم و باز حرکت کردیم .

اینبار اول به مسجد حنانه رفتیم. به خاطر وقت کم فقط اذن دخول  و نماز زیارت خواندیم و زیارت مختصری کردیم.

مقداری فرصت به دست آوردم در این میان که برای گرفتن چند عکس ازش استفاده کردم  و بعد از آن حرکت کردیم. 

توقفگاه بعدی آرامگاه کمیل بن زیاد نخعی بود. آنجا هم اذن دخول و نماز زیارت و خود زیارت و بعد حرکت.

دیگه نزدیک اذان مغرب شده بود که به مسجد سهله رسیدیم.

حرفهای نگفتنیم از گفتنیام برای مسجد سهله بیشتره.................

وقتی رسیدیم تو دیگه اذان رو گفته بودند و داشتند نماز مغرب رو میخوندند.

چه عظمت و شکوهی داشت این نماز. به ذهن آدم تشابه و مثال کوچکی میومد از نمازی که بعد از ظهور منتقم خون حسین در مسجد کوفه اقتدا میشود و تا کربلا در پشتش به صف می ایستند...

حیف شد که قسمت ما نشد شرکت در این نماز. چون جایی نبود برای نشستن در جمعیت.

بعد از نماز و خلوت شدن جمعیت که حدود 45 دقیقه طول کشید. رفتیم و صفی برای نماز جماعت تشکیل دادیم و نماز مغرب رو خوندیم.

بعد از اون رفتیم جلوی یکی از مقام ها و به رسم نماز جماعت ظهر اما نه دیگه نماز غذا بلکه نماز 2رکعتی زیارت، نماز ها رو خوندیم(البته فرادا) و بعد از هر نماز سید دعای مخصوص رو میخوند برامون و ما زمزمه میکردیم.بعد از خوندن نماز ها به زیارت هر مقام رفتیم و برگشتیم و جمع شدیم.

حاج آقای دزفولی برامون یک روضه ای خوند و دلمون رو امام زمانی کرد، بعد سید طباطابیی دیگه دلمون رو آتیش زد. حالی شده بود که همه سر و صورت به خاک زمین مسجد سهله گذاشته بودیم و امام زمان رو قسم میدادیم و التماس میکردیم. دلم میخواد یک بار دیگه اون لحظات رو تجربه کنم.

قبل از اون روضه بود که لیست افرادی که نوشته بودم برای التماس دعا از جیبم در آورده بودم و نگاه کرده بودم اسامی رو . برای همین اکثر اسمها یادم بود و از ذهنم میگذشتند.

خلاصه این که دلمون خیلی هوایی شد و آماده کربلا شد اون شب.

دیگه بعد از تقریبا 2ساعت روضه و حرف زدن با سوختن دلمون از بی نصیب بودنمون که نتونستیم امام زمانمون رو زیارت کنیم کم کم راه افتادیم به سمت اتوبوس.

سوار اتوبوس شدیم و رفتیم هتل.

شام دیگه آماده بود. یاد بچه های تدارکات افتادم. دلم خیلی براشون سوخت. چون این همه راه اومدن ولی نمیتونستند توی مراسمات شرکت کنند برای این که غذا رو آماده کنند.

شام رو خوردیم و خسته و کوفته رفتیم اتاقها برای خواب.

رفتم تو اتاق و فلاکس رو تکون دادم دیدم هنوز چای داره. نصف لیوان ریختم و یکم خوردم دیدم تقریبا سرد شده ولی باز هم کاچی بهتر از هیچی. بعد هم موبایل و دوربین به شارژ زدم و خودم هم که دیگه نفهمیدم کی یهوش شدم...


پ.ن: در هر مسجدی که یک نماز زیارت معمولی برای خودم خوندم، بعد از اون نماز، یک نماز زیارت به نیابت از همه دوستانی که التماس دعا گفتند و همه اونایی که التماس دعا نگفتند و چند تا اسم خاص خوندم.


ادامه دارد...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۱/۱۵
هادی آذر

نظرات  (۱)

خوش به سعادتت. انشا الله که دیدن روی امام زمان هم نصیبت شود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی