نوشته ها

۴ مطلب در مهر ۱۳۹۳ ثبت شده است

«اب راگل نکنید»

شاید از دور علمدار حسین،

مشک طفلان بردوش،

زخم وخون بر اندام ،

میرسد ....

میرسد تا که از این اب روان ،

پر کند مشک تهی...

ببرد جرعه ی ابی...

برساند به حرم...

تا

علی اصغر بی شیر رباب،

نفسش تازه شود،

و بخوابد ارام...

« اب را گل نکنید»

که عزیزان حسین....

همگی خیره به راهند،

که ساقی اید...

وبه انگشت کرم 

گره کور عطش بگشاید،

«اب را گل نکنید»

که در این نزدیکی

عابدی تشنه لب وبیمار است،،

در تب و گریه اسیر...

«اب را گل نکنید»

که بود مهریه ی مادرشان،

«یازهرا»

نه همین اب ،که هر جای دگر

رود ونهری جاریست

مهر زهرای بتول است 

از این است که من میگویم:

«اب را گل نکنید»

«اب را گل نکنید»


تقدیم به عاشقان اقا ابا عبدالله الحسین(ع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۳ ، ۲۲:۰۳
هادی آذر

پاییز...

واژه نیست

یک حماسه است

یک تلنگر است

یک تفکر است

یک تحول است

،

یک به رخ کشیدن است،

آری، طبیعت تنوع ِرنگ و طعم و آب و هوای پاییزش را به رخ ِمنی میکشد که یکم

یک

شلوغی ِ پاییز و قدم زدن در این شلوغی، حس ِ تنهایی ای بیش از پیش میدهد

تنهایی در میان جمعی دوستانه و مهربان، با سلیقه‌های متفاوت که با تمام دوستی ها و نزدیکی هایشان باز تو احساس تنهایی میکنی...

یک حس متفاوت بودن و متمایز بودن،

حسی که در اوج تنهایی تو رو از جمع دوستان دور میکند و گوشه نشینت میکند،

حسی که از درون مچاله ات میکند...

حوصله هیچ ِهیچ ِهیچ چیز و کس رو ندارم...

به معنای واقع لِه ام، لِه!...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۳ ، ۲۰:۱۵
هادی آذر

بعضی وقتها تراوشات مغزی جوری توی سر آدم‌ سر و صدا میکنن که آرامش فکری رو از بین میبره

بعضی وقتها هم دلت میخواد سرتو بچرخونی و رو به آسمون و هرچقدر دلت میخواد داد بزنی و نعره بزنی و وقتی تموم شد و سرت رو آوردی پایین ببینی همه چیز درست شده

همه ی مشکلاتی که از دستشون به سطوح اومدی حل شده

همه ی آدمهای بد زندگیت یا سر به راه شدن و یا از صحنه روزگار محو شدن

ببینی دیگه مساله ای برای غر زدن نیست

ببینی تموم شد،

همه ی این همه بدبختی و تو لجن دست و پازدن تموم شد

مستقیم افتادی تو بقل خود خدا

اما اینا همش خیالپردازیه

وقتی حرف های مفت و بی اثاث و اعصاب خورد کن توی مغز آدم هی رژه میرن کاری بجز بد قلقی کردن با بقیه نداریم

هی لج میکنیم

با خودمون

با خدا

با روزگار

با اطرافیان

یه وقتایی الکی‌الکی میگی کاش فلانچی بود الان یه مزه میکردم، یهو میبینی ده دقیقه بعد جلو میزته و داری میخوریش

بعضی وقتا هم خودتو به در و دیوا میکوبی

التماس خدا رو میکنی که فلان مشکل حل بشه

ببین همین مشکل رو فلانی و فلانی و فلانی هم داشتن و چه راحت بهشون حال دادی و مشکلشون حل شد

بیا و این مشکل من رو هم حل کن

هر جور التماسی هم میکنی جواب نمیبینی

قسم میدی، چله میگیری، زیارت میری، نذر میکنی

و هر کار دیگه ای

ولی انگار اون بلایی که سر بقیه نیفتاده و شانس خرکی آوردن و رد شدن، سر من بیفته و حسابی هم دهنم سرویس بشه

باشه، همه خدا رو دارن

ما هم خدا داریم

اونا میخوان و بهشون میدی

ما میخوایم و التماس میکنیم و زجه میزنیم ولی آخرشم انگار به گدا یه سکه پنج تومنی داده باشی و پرت کرده باشی جلوش میدی یا اصلا نمیدی

چجوریه که میگی بنده هایی که دوست دارم رو بیشتر تو سختی میذارم؟

اصلا قبول

تو سختی قرار بده

هفته که هفت روزه یه جمعه هم تعطیلی داره

تو هم بیا زندگیمون رو هفت قسمت کن، تو ۶قسمت حسابی دهنمون رو سرویس کن، تو اون یه قسمت باقی مونده یه حال اساسی بده

حال اساسیاااا، نه همون سکه پنج تومنی که پرت میکنی سمت بچه ی گدای سر چهار راه!

خدایا، نوکرتم

بابت همه ی داده ها و نداده هایت شکر

بابت چشم و گوش و سر و گردن و تن سالمی که بهم دادی شکر

بابت خانواده زنده و سلامت و سر حالی که دادی بهم و سایشون هنوز سرمه شکر

بابت اون امتحانی که ازش مردود بیرون اومدم ولی باز مهربون بودی و گوشمو خیلی کم پیچوندی شکر

بابت نشون دادن چهره ی منفور بعضی آدما بهم شکر

بابت همه چی شکرت

هوامونو بیشتر داشته باش

خدایا

دوستت دارم

میدانم که دوستم داری...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۳ ، ۲۰:۱۱
هادی آذر

ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ 

ﻓﺮﺩﺍ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﻓﺼﻞ ﮐﻪ ﻋﻮﺽ ﺷﻮﺩ 

ﺁﺩﻡ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﮔﯿﺮﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ،

ﮔﯿﺮ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﻣﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ، ﺑﻪ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺭﻭﺍﻧﺶ ،

ﻫﯽ ﻣﯽ ﭘﯿﺠﺪ ﺑﻪ ﭘﺮ ﻭ ﭘﺎﯼ ﺧﻮﺩﺵ ،

ﺑﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺑﺮﺵ، ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ...

ﺍﻭﻝ ﻓﺼﻞ ﺁﺩﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺎﺷﺪ، 

ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻫﺮﺱ ﮐﻨﺪ، 

ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﺿﺎﻓﯿﺶ ﺭﺍ ﺑﺰﻧﺪ، ﺑﺒﺮﺩ، 

ﭘﺎﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺎﺧﻪ ﺑﺮﯾﺪﻥ ﻫﺎﯾﺶ ﺑﯿﺎﯾﺴﺘﺪ 

ﺗﻤﺎﻡ ﺳﺨﺘﯽﻫﺎﯾﺶ ﺩﺭﺩﻫﺎﯾﺶ، ﺑﺎﻏﺒﺎﻧﯽ ﮐﻨﺪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ، 

ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺑﺪﺵ ﺭﺍ،

ﺳﺒﮏ ﮐﻨﺪ ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﺯﺍﺭﺵ ﻣﯿﺪﻫﺪ،

ﺍﺻﻼ ﭘﺎﯾﯿﺰ 

ﻓﺼﻞﺣﺴﺎﺏ ﻭ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﺳﺖ 

ﻓﺼﻞ ﺭﯾﺎﺿﯽ، 

ﺑﯿﺎ ﺧﻮﺑﻬﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﻦ 

ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﺑﺪ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﮐﻢ ﮐﻦ 

ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ 

ﻗﻮﻝ،

ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ ...

(پاییزت مبارک)

پ.ن: متن جالبی بود که وقتی توی وایبر برام فرستادند تصمیم گرفتم اینجا بذارم و شما هم بخونید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۳ ، ۱۳:۲۲
هادی آذر